پس از چندین و چندین سال آمد پیکرش تازه
نگاهش از طراوت خیستر، بال و پرش تازه
بد نیست که از سکوت تنپوش کنی
غوغای زمانه را فراموش کنی
ای ساقی سرمست ز پا افتاده
دنبال لبت آب بقا افتاده
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو
اين ماه، ماهِ ماتم سبط پيمبر است؟
يا ماه سربلندى فرزند حيدر است؟
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟