ای ساقی سرمست ز پا افتاده
دنبال لبت آب بقا افتاده
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
«بشنو از نی چون حکایت میکند»
شیعه را در خون روایت میکند
بیمار کربلا، به تن از تب، توان نداشت
تاب تن از کجا، که توان بر فغان نداشت
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
ای دل به مهر داده به حق! دل، سرای تو
وی جان به عدل کرده فدا! جان، فدای تو
اين ماه، ماهِ ماتم سبط پيمبر است؟
يا ماه سربلندى فرزند حيدر است؟