همین که بهتری الحمدلله
جدا از بستری، الحمدلله
میوزد در کربلا عطر حضور از قتلگاه
میکند انگار خورشیدی ظهور از قتلگاه
فردا که بر فراز نِی افتد گذارمان
حیرتفزای طور شود جلوهزارمان
دلم از شبنشینیهای زلفش دیر میآید
مسیرش پیچ در پیچ است و با تأخیر میآید
منظومهٔ دهر، نامرتب شده بود
هم روز رسیده بود هم شب شده بود
دلی که الفت دیرینه با بلا دارد
همیشه دست در آغوشِ اِبتلا دارد
خانههای آن کسانی میخورد در، بیشتر
که به سائل میدهند از هرچه بهتر بیشتر
خدا مرا ز ولای علی جدا نکند
من و خیال جدایی از او؟ خدا نکند