مهمون از راه اومده شهر شده آماده
بازم امشب تو حرم غلغله و فریاده
آن روز با لبخند تا خورشید رفتی
امروز با لبخند برگشتی برادر
تا از دل ابر تیره بیرون نشوید
چون ماه چراغ راه گردون نشوید
بازآ که غم زمانه از دل برود
خواب از سر روزگار غافل برود
گفتم سر آن شانه گذارم سر خود را
پنهان کنم از چشم تو چشم تر خود را
پرنده کوچ نکردهست زیر باران است
اگرچه سنگ ببارد وگرچه طوفان است
کی میشود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی
بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی
هرچند ز غربتت گزند آمده بود
زخمت به روانِ دردمند آمده بود
روز عاشوراست
کربلا غوغاست
عالم از شور تو غرق هیجان است هنوز
نهضتت مایهٔ الهام جهان است هنوز