ای تشنه به سرچشمۀ احساس بیا
با دامنی از شقایق و یاس بیا
کیست این مردی که رو در روی دنیا ایستاده؟
در دل دریای دشمن بیمحابا ایستاده؟
آفتاب، پشت ابرهاست
در میانههای راه
هفتاد و دو آیه تابناک افتادهست
هفتاد و دو لاله سینهچاک افتادهست
شفق نشسته در آغوشت ای سحر برخیز
ستاره میرود از هوش، یک نظر برخیز