میرود بر لبۀ تیغ قدم بردارد
درد را یکتنه از دوش حرم بردارد
مرا مباد که با فخر همنشین باشم
غریبوار بمیرم، اگر چنین باشم
چه خوش باشد که راه عاشقی تا پای جان باشد
خصوصاً پای فرزند علی هم در میان باشد
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید
صدای کیست چنین دلپذیر میآید؟
کدام چشمه به این گرمسیر میآید؟
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی