میگوید از شکستن سرو تناورش
این شیرزن که مثل پدر، مثل مادرش...
پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
زنی شبیه خودش عاشق، زنی شبیه خودش مادر
سپرده بر صف آیینه دوباره آینهای دیگر
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی
از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی