ما منتظران همیشه مشغول دعا
هستیم شبانهروز در ذکر و ثنا
نمی ز دیده نمیجوشد اگرچه باز دلم تنگ است
گناه دیدۀ مسکین نیست، کُمیت عاطفهها لنگ است
دنیا به دور شهر تو دیوار بسته است
هر جمعه راه سمت تو انگار بسته است
اینگونه که با عشق رفاقت دارد
هر لحظه لیاقت شهادت دارد
آبی برای رفع عطش، در گلو نریخت
جان داد تشنهکام و به خاک آبرو نریخت
دلم شور میزد مبادا نیایی
مگر شب سحر میشود تا نیایی