گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
آمد عروس حجلۀ خورشید در شهود
در کوچهای نشست که سر منزل تو بود
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
مردی که دلش به وسعت دریا بود
مظلومتر از امام عاشورا بود
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
خزان نبیند بهار عمری که چون تو سروی به خانه دارد
غمین نگردد دلی که آن دل طراوتی جاودانه دارد
چشمت به پرندهها بهاری بخشید
شورِ دل تازهای، قراری بخشید