چون کوفه که چهرهای پر از غم دارد
این سینه، دلی شکسته را کم دارد
لحظهاى در خود فنا شو تا بقا پيدا كنى
از منيّتها جدا شو تا منا پيدا كنى
اگر خواهی ای دل ببینی خدا را
نظر کن تو آیینۀ حقنما را
یک کوه رشید دادهام ای مردم!
یک باغ امید دادهام ای مردم!
خوش باد دوباره یادی از جنگ شدهست
دریاچۀ خاطرات خونرنگ شدهست
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست
چون آينه، چشم خود گشودن بد نيست
گرد از دل بيچاره زدودن بد نيست