موسایی و صد جلوه به هر طور کنی
هر جا گذری، حکایت از نور کنی
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
احساس از هفت آسمان میبارد، احساس
بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟
از جوار عرش سرزد آفتاب دیگری
وا شد از ابوا به روی خلق، باب دیگری...
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست