پیراهن سپید ستاره سیاه بود
تابوت شب روان و بر آن نعش ماه بود
پشت غزل شکست و قلم شد عصای او
هر جا که رفت، رفت قلم پا به پای او...
هر زمانی که شهیدی به وطن میآید
گل پرپر شده در خاطر من میآید
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست