خاکیان را از فلک، امید آسایش خطاست
آسمان با این جلالت، گوی چوگان قضاست
چون آسمان کند کمر کینه استوار
کشتی نوح بشکند از موجۀ بحار
آن را که ز دردِ دینش افسونی هست
در یاد حسین، داغ مدفونی هست
همهٔ حیثیت عالم و آدم با توست
در فرات نفسم گام بزن، دم با توست