نه در توصیف شاعرها، نه در آواز عشّاقی
تو افزونتر از اندیشه، فراوانتر از اغراقی
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
عاشق شدهست دانه به دانه هزار بار
دلخون و سینهچاک و برافروخته «انار»
گلهای عالم را معطر کرده بویت
ای آن که میگردد زمین در جستجویت
کی رفتهای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را
وعدهای دادهای و راهی دریا شدهای
خوش به حال لب اصغر كه تو سقّا شدهاى
آن شب که چارچوب غزل در غزل شکست
مست مدام شیشۀ می در بغل شکست