از خودم میپرسم آیا میشود او را ببینم؟
آن غریب آشنا را میشود آیا ببینم؟
تکبیر میگفتند سرتاسر، ذَرّات عالم همزبان با تو
گویا زمین را بال و پر دادی، نزدیکتر شد آسمان با تو
شکر خدا دعای سحرها گرفته است
دست مرا کرامت آقا گرفته است
به تپش آمده با یاد تو از نو کلماتم
باز نام تو شده باعث تجدید حیاتم