رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
با یک تبسم به قناریها زبان دادی
بالی برای پر زدن تا بیکران دادی
و کاش مرد غزلخوان شهر برگردد
به زیر بارش باران شهر برگردد
ای بسته به دستِ تو دل پیر و جوانها
ای آنکه فرا رفتهای از شرح و بیانها
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری