ای کاش که در بند نگاهش باشیم
دلسوختۀ آتش آهش باشیم
رها شد دست تو، امّا دل تو...
کنار ساحل دریا، دل تو...
ای بحر! ببین خشکی آن لبها را
ای آب! در آتش منشان سقا را
ما گرم نماز با دلی آسوده
او خفته به خاکِ جبهه خونآلوده
آنکه با مرگِ خود احیای فضیلت میخواست
زندگی را همه در سایۀ عزّت میخواست
امام عشق را ماه منیری
وفاداران عالم را امیری