ای نگاهت امتدادِ سورۀ یاسین شده
با حضورت ماه بهمن، صبح فروردین شده
چون غنچۀ گل، به خویش پیچید، علی
دامن ز سرای خاک، برچید علی
با کعبه وداع آخرین بود و حسین
چون اهل حرم، کعبه غمین بود و حسین
غریبه! آی جانم را ندیدی؟
مه هفت آسمانم را ندیدی؟
و آتش چنان سوخت بال و پرت را
که حتی ندیدیم خاکسترت را
این چه خروشیست؟ این چه معمّاست؟
در صدف دل، محشر عظماست
بر دامن او، گردِ مدارا ننشست
سقّا، نفسی ز کار خود وا ننشست