پس تو هم مثل همسرت بودی؟!
دستبسته، شکسته، زندهبهگور
پیراهن سپید ستاره سیاه بود
تابوت شب روان و بر آن نعش ماه بود
پشت غزل شکست و قلم شد عصای او
هر جا که رفت، رفت قلم پا به پای او...
شعری به رسم هدیه... سلامی به رسم یاد
روز تولد تو سپردم به دست باد
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟