دری که بین تو و دشمن است خیبر نیست
وگرنه مثل علی هیچکس دلاور نیست
باید از فقدان گل خونجوش بود
در فراق یاس مشكیپوش بود
هجده بهار رفت زمین شرمسار توست
آری زمین که هستی او وامدار توست
حسین، کشتهٔ دیروز و رهبر روز است
قیام اوست که پیوسته نهضتآموز است
دنیاست چو قطرهای و دریا، زهرا
کی فرصت جلوه دارد اینجا زهرا؟