هان این نفس شمرده را قطع کنید
آری سر دلسپرده را قطع کنید
مشتاق و دلسپرده و ناآرام
زین کرد سوی حادثه مَرکب را
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
تفسیر او به دست قلم نامیسّر است
در شأن او غزل ننویسیم بهتر است
اگر خدا به زمین مدینه جان میداد
و یا به آن در و دیوارها دهان میداد
اذانی تازه کرده در سرم حسّ ترنم را
ندای ربّنا را، اشک در حال تبسم را
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو