گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
در سکوتی لبالب از فریاد گوشه چشمی به آسمان دارد
یک بغل بغض و تاول و ترکش، یک بغل بغض بیکران دارد
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
هنوز ماتم زنهای خونجگر شده را
هنوز داغ پدرهای بیپسر شده را
این خانواده آینههای خداییاند
در انتهای جادۀ بیانتهاییاند
زمین از برگ، برگ از باد، باد از رود، رود از ماه
روایت کردهاند اردیبهشتی میرسد از راه
ما را نمانده است دگر وقت گفتگو
تا درد خویش با تو بگوییم موبهمو