چیست این چیست که از دشت جنون میجوشد؟
گل به گل، از ردِ این قافله خون میجوشد
نفسی به خون جگر زدم، که لبی به مرثیه وا کنم
به ضریحِ گمشده سر نهم، شبِ خویش وقف دعا کنم
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
ای انتظارِ جاری ده قرن تا هنوز
بیتو غروب میشود این روزها هنوز