هر چند دعای عاشقان پر دارد
زیباییِ پرواز کبوتر دارد
تا به کی از سخن عشق گریزان باشم؟
از تو ننویسم و هربار پشیمان باشم؟
به کودکان و زنان احترام میفرمود
به احترام فقیران قیام میفرمود
با نگاه روشنت پلک سحر وا میشود
تا تبسم میکنی خورشید پیدا میشود
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
دویدهایم که همراه کاروان باشیم
رسیدهایم که در جمع عاشقان باشیم
افزون ز تصور است شیداییِ من
این حال خوش و غم و شکیبایی من
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یکدم سپر شوند برای برادرش
با جان و دل آورده اگر آوردهست
خورشید دو تا قرص قمر آوردهست
روشنتر از تمام جهان، آسمان تو
باغ ستارههاست مگر آستان تو؟
نشسته بر لب ساحل، شکستهزورقِ عاشق:
کهراست زهرۀ دریا؟ کجاست باد موافق؟
بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او
کدام بیت مرا میبرد به خانهٔ او
کاش من هم به لطف مذهب نور
تا مقام حضور میرفتم
چه شد که در افق چشم خود شقایق داشت
مدینهای که شب پیش صبح صادق داشت
سرچشمۀ فیض، آرزو کن به دعا
تحصیل امید و آبرو کن به دعا