سلام بر تو که سلطانِ مُلکِ عشق، رضایی
سلام بر تو که مقبولِ آستان خدایی
علی زره که بپوشد، همینکه راه بیفتد
عجیب نیست که دشمن به اشتباه بیفتد
قلم به دست گرفتم که ماجرا بنویسم
غریبوار پیامی به آشنا بنویسم
قلم به دست گرفتم، خدا خدا بنویسم
به خاطر دل خود، نامهای جدا بنویسم
رُخش چه صبح ملیحی، لبش چه آب حیاتی
علی اکبر لیلاست بَه چه شاخه نباتی