ای جذبهٔ ذیالحجه و شور رمضانم
در شادی شعبان تو غرق است جهانم
دل زنده شود کز تو حیاتی طلبد
جان باز رهد کز تو نجاتی طلبد
در هيچ پرده نيست، نباشد نوای تو
عالم پر است از تو و خالیست جای تو
ملکا ذکر تو گویم که تو پاکی و خدایی
نروم جز به همان ره که توأم راهنمایی
سرچشمۀ فیض، آرزو کن به دعا
تحصیل امید و آبرو کن به دعا
بسم الله الرّحمن الرّحیم
مطلع انوار کتاب کریم
بازآ بازآ هر آنچه هستی بازآ
گر کافر و گبر و بتپرستی بازآ
به حق خدای شب قدرها
بیا ای دعای شب قدرها
بینور عبادت، دل ما دل نشود
باران امید و شوق، نازل نشود
ای فاطمه را شمیم! کی میآیی؟
جانبخشتر از نسیم! کی میآیی؟
روشن از روی تو آفاق جهان میبينم
عالم از جاذبهات در هيجان میبينم
برخیز که راه رفته را برگردیم
با عشق به آغوش خدا برگردیم
دلمردهایم و یاد تو جان میدهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان میدهد به ما
بوَد آیا که درِ صلح و صفا بگشایند
تا دری هم به مراد دل ما بگشایند
آه ای سحر طلوع کن از شام تار من
بگذار پا به دیدۀ شب زندهدار من
نَمی از چشمهای توست چشمه، رود، دریا هم
کمی از ردّ پای توست جنگل، کوه، صحرا هم
همین است ابتدای سبز اوقاتی که میگویند
و سرشار گل است آن ارتفاعاتی که میگویند
گفت: آمد دلم به جان، گفتم
از چه؟ گفت: از غمِ زمان، گفتم
...هر کوچه و هر خانهای از عطر، چو باغیست
در سینهٔ هر اهل دل و دلشده داغیست