سخن ز حبل الهی و بانگ «وَ اعتَصِمُو»ست
حقیقتی که هدایت همیشه زنده به اوست
نشست یک دو سه خطّی مرا نصیحت کرد
مرا چو دوست به راه درست دعوت کرد
شبیه آینه هستیم در برابر هم
که نیستیم خوش از چهرهٔ مکدر هم
مسیح، خوانده مرا، وقت امتحان من است
زمان، زمانِ رجزخوانی جوان من است
«معاشران گره از زلف یار وا نکنید»
حریم وحدت دل را ز هم جدا نکنید