من، دیده جز به سوی برادر، نداشتم
آیینه جر حسین، برابر نداشتم
جمعه برای غربت من روز دیگریست
با من عجیب دغدغۀ گریهآوریست
اینک زمان، زمان غزلخوانی من است
بیتیست این دو خط که به پیشانی من است
قامت کمان کند که دو تا تیر آخرش
یکدم سپر شوند برای برادرش