کودکی سوخت در آتش به فغان، هیچ نگفت
مادری ساخت به اندوه نهان، هیچ نگفت
سوخت آنسان که ندیدند تنش را حتی
گرد خاکستری پیرهنش را حتی
ننوشتید زمینها همه حاصلخیزند؟
باغهامان همه دور از نفس پاییزند
جاده ماندهست و من و اين سر باقى مانده
رمقی نيست در اين پيکر باقى مانده