نسل حماسه، وارثان کربلا هستیم
نسلی که میگویند پایان یافت، ما هستیم
در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
با دردهای تازهای سر در گریبانم
اما پر از عطر امید و بوی بارانم
ای تیغ! سرسنگین مشو با ما سبکسرها
دست از دل ما برمدارید آی خنجرها!
یک کوچه غیرت ای قلندر تا علی ماندهست
شمشیر بردارد هر آنکس با علی ماندهست
دیدیم در آیینۀ سرخ محرمها
پر میشوند از بیبصیرتها، جهنمها
در آستانش شمس میآید به استقبال
ماه و زمین و زهره و ناهید در دنبال
«هل من مبارز»... نعره دنیا را تکان میداد
در خندقی خود کنده، شهر از ترس جان میداد
روی زمین نگذاشتی شبها سر راحت
وقتی که دیدی مستمندی را سر راهت