آخر ای مردم! ما هم عتباتی داریم
کربلایی داریم، آب فراتی داریم
ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟
حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟
باز هم آب بهانه شد و یادت کردم
یادت افتادم و با گریه عبادت کردم
زود بیدار شدم تا سرِ ساعت برسم
باید اینبار به غوغای قیامت برسم
دل سپردیم به چشم تو و حرکت کردیم
بعدِ یک عمر که ماندیم...که عادت کردیم
جاده و اسب مهیاست بیا تا برویم
کربلا منتظر ماست بیا تا برویم
از خدا آمدهام تا به خدا برگردم
پس چرا از سفر کربوبلا برگردم
کیست تا کشتی جان را ببرد سوی نجات
دست ما را برساند به دعای عرفات