چندین ستاره در حرم آن شب شهید شد
شب آنچنان گریست که چشمش سفید شد
آه از خزان این حرم و باغ پرپرش
این داغ جانگداز که سخت است باورش
نقاره میزنند... چه شوری به پا شدهست؟
نقاره میزنند... که حاجتروا شدهست؟
شهر مدینه، شهر رسول مکرم است
آنجا اگر که جان بِبَری رونما کم است
همسایه! غم دوباره شده میهمانتان؟
پوشیدهاند رخت عزا دخترانتان
من زائر نگاه توام از دیار دور
آن ذرهام که آمده تا پیشگاه نور
ای دوست در بهشت، تو را راه دادهاند
پروانهٔ زیارت دلخواه دادهاند