شهر مدینه، شهر رسول مکرم است
آنجا اگر که جان بِبَری رونما کم است
آرامشی به وسعت صحراست مادرم
اصلاً گمان کنم خودِ دریاست مادرم
من زائر نگاه توام از دیار دور
آن ذرهام که آمده تا پیشگاه نور
شب مانده است و شعلۀ بیجان این چراغ
شب شاهد فسردنِ تنهاترین چراغ
ای دوست در بهشت، تو را راه دادهاند
پروانهٔ زیارت دلخواه دادهاند