ای ز داغِ تو روان، خون دل از دیدۀ حور!
بیتو عالم همه ماتمکده تا نفخۀ صور
ای لوای تو برافراشته بر قلّۀ نور
کرده نور رُخَت از پردۀ ابهام، عبور
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
ای حضرت خورشید بلاگردانت
ای ماه و ستاره عاشق و حیرانت
آتش چقدر رنگ پریدهست در تنور
امشب مگر سپیده دمیدهست در تنور؟
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
اینان که به شوق تو بهراه افتادند
دلسوختگان صحن گوهرشادند
امشب ز فرط زمزمه غوغاست در تنور
حال و هوای نافله پیداست در تنور
هرچند حال و روز زمین و زمان بَد است
یک قطعه از بهشت در آغوش مشهد است
چه شب است یا رب امشب كه شكسته قلب یاران
چه شبى كه فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران
هیچ کس تا ابد نمیفهمد
شب آن زن چگونه سر شده بود