شب همان شب که سفر مبدأ دوران میشد
خط به خط باور تقویم، مسلمان میشد
پر از لبخند، از آن خواب شیرین چشم وا کردی
نگاه انداختی در آینه خود را صدا کردی
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
تا صبح علی بود و مناجات شَبش
در اوج دعا روح حقیقتطلبش
نرگس، روایتیست ز عطر بهار تو
مریم، گلیست حاکی از ایل و تبار تو
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
گفت: آمد دلم به جان، گفتم
از چه؟ گفت: از غمِ زمان، گفتم
چه شب است یا رب امشب كه شكسته قلب یاران
چه شبى كه فیض و رحمت، رسد از خدا چو باران