سامرا از غم تو جامهدران است هنوز
چشم «نرگس» به جمالت نگران است هنوز
زخمهایی که به تشییع تنت آمدهاند
همچو گلبوسه به دشت کفنت آمدهاند
میرسد باز به گوش دل ما این آواز
چه نشستید که درهای عنایت شد باز
رمضان آمد و دارم خبری بهتر از این
مژدهای دیگر و لطف دگری بهتر از این
یازده بار جهان گوشهٔ زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریهٔ باران کم نیست
آخر ماه صفر، اول ماتم شده است
دیدهها پر گهر و سینه پر از غم شده است