ای نبیطلعت، ای علیمرآت
وی حسنخصلت، ای حسینصفات
بوی گل از سپیده میآید
اشک شوقم ز دیده میآید
دست در دستِ باد میریزد
به روی شانه گیسوان سپید
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
بحث روز است صحبت از غم تو
سرخ مانده هنوز پرچم تو
ای خداجلوه و نبیمرآت
مرتضیخصلت و حسینصفات
باصفاتر ز بانگِ چلچلهای
عاشقِ واصلی و یكدلهای
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است
هیچ کس تا ابد نمیفهمد
شب آن زن چگونه سر شده بود