نمکپروردهات ای شهر من خیل شهیداناند
شهیدانی که هر یک سفرهدار لطف و احساناند
آن صدایی که مرا سوی تماشا میخواند
از فراموشیِ امروز به فردا میخواند
زمين را میکشند از زير پامان مثل بم يک روز
نمیبينيم در آيينه خود را صبحدم يک روز
مفتاح اجابت دعایش، خواندند
سرچشمۀ رحمت خدایش، خواندند
خواست لختی شکسته بنویسد
به خودش گفت با چه ترکیبی