سر تا به قدم عشق و ارادت بودی
همسنگر مردی و رشادت بودی
در خاک دلی تپنده باقی ماندهست
یک غنچۀ غرق خنده باقی ماندهست
کو خیمۀ تو؟ پلاک تو؟ کو تَنِ تو؟
کو سیمای خدایی و روشنِ تو؟
گفته بودی که به دنیا ندهم خاک وطن را
بردهام تا بسپارم به دم تیر بدن را
به دل بغضی هزاران ساله دارم
شبیه نی، هوای ناله دارم
شب آخر هنوز یادم هست
خیمه زد عطر سیب در سنگر