آدم در این کرانه دلش جای دیگریست
این خاک، کربلای معلای دیگریست
این پرچمی که در همه عالم سرآمد است
از انقلاب کاوۀ آهنگر آمدهست
به سوگ نخلهای بیسرت گیسو پریشانم
شبیه خانههای خستهات در خویش ویرانم
شهر آزاد شد اما تو نبودی که ببینی
دلمان شاد شد اما تو نبودی که ببینی