حماسه بی زن و زن بی حماسه بیمعناست
که مرد بی مدد عشق در جهان تنهاست
مسافری که همیشه سر سفر دارد
برای همسفران حکم یک پدر دارد
زمين را میکشند از زير پامان مثل بم يک روز
نمیبينيم در آيينه خود را صبحدم يک روز
زانروز که سوخت از عطش کام حسین
گوش دل عالم است و پیغام حسین