در های و هوی باد و در آرامش باران
ریشه دواندم از گذشته تا همین الان
زمين را میکشند از زير پامان مثل بم يک روز
نمیبينيم در آيينه خود را صبحدم يک روز
علی بود و همراز او فاطمه
و گلهای روییده در باغشان
تنها نه خلیل را مدد کرد بسی
شد همنفس مسیح در هر نفسی