اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
تابید بر زمین
نوری از آسمان
سبز همچون سرو حتی در زمستان ایستادم
کوهم و محکم میان باد و طوفان ایستادم
باغ سپیدپوش که بسیاری و کمی
بر برگبرگ خاطر من لطف شبنمی
یک روز که پیغمبر، از گرمیِ تابستان
همراه علی میرفت، در سایۀ نخلستان