غزل | شعر هیأت

بر آستان درِ او، کسی که راهش هست
قبول و منزلت آفتاب و ماهش هست

اوحدی مراغه‌ای

دیوان اوحدی مراغه‌ای

غزل

سرم خزینۀ خوف است و دل سفینۀ بیم
ز کردۀ خود و اندیشۀ عذاب الیم

اوحدی مراغه‌ای

دیوان اوحدی مراغه‌ای

غزل

ما دل برای دوست ز جان برگرفته‌ایم
چشم طمع ز هر دو جهان برگرفته‌ایم...

سیف فرغانی

دیوان سیف فَرغانی

غزل

پیوستگان عشق تو از خود بریده‌اند
الفت گرفته با تو و از خود رمیده‌اند

سیف فرغانی

دیوان سیف فَرغانی

غزل

به کعبه رفتم و زآن‌جا هوای کوی تو کردم
جمال کعبه تماشا به یاد روی تو کردم...

عبدالرحمان جامی

سیری در قلمرو شعر توحیدی

غزل

مژده باد ای دل که اینک می‌رسد ماه صیام
دارد از حق بهر امّید گنه‌کاران پیام

واعظ قزوینی

دیوان واعظ قزوینی

غزل

ای نام دل‌گشای تو عنوان کارها
خاک در تو، آب رخِ اعتبارها

واعظ قزوینی

دیوان واعظ قزوینی

غزل

دل آزاده با خدا باشد
ذکر، نسیان ماسوا باشد

حزین لاهیجی

دیوان حزین لاهیجی

غزل

سر نهادیم به سودای کسی کاین سر از اوست
نه همین سر که تن و جان و جهان یک‌سر از اوست...

سیدعبدالوهّاب (نشاط) اصفهانی

دیوان نشاط اصفهانی

غزل

فرخنده پیکری‌ست که سر در هوای توست
فرخنده‌تر سری‌‌ست که بر خاک پای توست

سیدعبدالوهّاب (نشاط) اصفهانی

دیوان نشاط اصفهانی

غزل

هر کسی را به سر هوایی هست
رو به سویی و دل به جایی هست

سیدمحمدعلی ریاضی‌یزدی

دیوان ریاضی یزدی

غزل

از همه سوی جهان جلوۀ او می‌بینم
جلوۀ اوست جهان کز همه سو می‌بینم

سیدمحمدحسین شهریار

دیوان شهریار

غزل