آنگاه که بیماری رسول اکرم(صلىاللهعلیهوآله) شدت یافت و لحظات وفات آن بزرگوار فرا رسید، امیرمؤمنان(علیهالسلام) سر مبارک آن حضرت را در آغوش خود نهاد، رسول خدا(صلىاللهعلیهوآله) از هوش رفت و فاطمه به چهرۀ پدر مىنگریست و برایش نوحهسرایى مىکرد و مىگریست.
در آستان اهلبیت
رسول گرامی اسلام میفرمود: «قُرَّةُ عَيْنی فی الصلاة؛ چشمروشنی من در نماز است.» آن حضرت همواره با اعضای خانواده خود به گفتوگو مینشست، ولی آنگاه که وقت نماز فرا میرسيد [چنان از سخن گفتن با آنان خودداری میکرد] که گويی يکديگر را نمیشناسند.
از علی بن ابی طالب(علیهالسلام) که دلاورمردان عرب در برابرش سر تسلیم فرود میآوردند، نقل شده که فرمود:
هرگاه جنگ شدت مییافت و دو سپاه با یکدیگر رو برو میگردیدند، ما به رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) پناه میبردیم، در آن گیر و دار هیچکس از پیامبر به سپاه دشمن نزدیکتر نبود.
اين نمىشود كه ما دم از محبت فاطمه زهرا (سلاماللَّهعليها) بزنيم، در حالى كه آن بزرگوار براى خاطر گرسنگان، نان را از گلوى خود و عزيزانش - مثل حسن و حسين (عليهماالسّلام) و پدر بزرگوارشان (عليهالسّلام) - بريد و به آن فقير داد؛ نه يک روز، نه دو روز؛ سه روز!
مادرم فاطمه را در شب جمعهای ایستاده در محرابش دیدم که دائماً در حال رکوع و سجده بود تا آنکه صبح دمید. همواره و بسیار با بردنِ نام، برای مؤمنین و مؤمنات دعا میکرد و برای خود دعایی نکرد. پرسیدم: مادر جان چرا آنگونه که برای دیگران دعا میکنی، برای خود دعا نمیکنی؟ فرمود: یا بُنَیَّ! الجار ثم الدار؛ پسرکم، اول همسایه سپس [اهل] خانه!
شخصيت زهراى اطهر(علیهاالسلام)، در ابعاد سياسى و اجتماعى و جهادى، شخصيت ممتاز و برجستهاى است؛ به طورى كه همهٔ زنان مبارز و انقلابى و برجسته و سياسىِ عالم، مىتوانند از زندگى كوتاه و پُرمغز او درس بگيرند. زنى كه در بيت انقلاب متولّد شد و تمام دوران كودكى را در آغوش پدرى گذراند كه در حال يك مبارزهٔ عظيم جهانىِ فراموشنشدنى بود.
فاطمه(علیهاالسلام) پرسید: چرا خندیدى؟ عرضه داشت: برکات زیاد این گردنبند مرا به خنده وا داشت، چرا که این گردنبند گرسنهاى را سیر کرد و برهنهاى را لباس پوشاند و مستمندى را بىنیاز ساخت و غلامى را آزاد کرد و سرانجام به صاحبش برگشت.
خداى عزوجلّ به فرشتگانش مىفرماید: اى فرشتگان به فاطمه سرور کنیزانم بنگرید که چگونه در پیشگاه من به عبادت ایستاده و اعضا و جوارح بدنش از ترس من به خود مىلرزد، او از صمیم دل به پرستش و عبادت من رو آورده است، شما را گواه مىگیرم که پیروانش را از آتش دوزخ مصون داشتهام.
رسول خدا(صلىاللهعلیهوآله) میفرمود:
«أن فاطمة حوراء إنسیّة، کلّما اشتقت إلی الجنّة قبّلتُها، فاطمه حوریهای در چهرۀ انسان است، هر گاه مشتاق بهشت میشوم او را میبوسم.»
على بن ابىطالب(علیهالسلام) فرمود: فاطمه جان! چرا مرا در جریان قرار ندادى برایتان چیزى تهیه کنم؟ حضرت زهرای مرضیه(علیهاالسلام) عرضه داشت: اى ابوالحسن! من از خداى خود شرم دارم تو را بر تهیۀ چیزى که قادر بر آن نیستى مجبور کنم.
آنگاه که نور و روشنایى دین به خاموشى گرایید و پیامبر خدا از دنیا رفت، آن بغض و کینهها را پدیدار و بر مرکب آرزوها سوار گشته و فدک را غصب کردند، چه پادشاهانى که فدک را به تصرف درآوردند ولى از آنها اثرى به جاى نمانده است، فدک هدیهاى الهى بود که آن را به پیامبرش بخشید و رسول گرامى اسلام آن را براى تأمین زندگى فرزندانم، به من سپرد و این کار را با حکم خدا و علم خداوند بزرگ و شهادت و گواهى جبرئیل امین عملى ساخت.
از اسماء بنت عمیس روایت شده که فاطمۀ زهرا(علیهاالسلام) به او فرمود: چه ناپسند است تابوتهایى که براى زنان مىسازند، زیرا در آن پوششى روى بدن مىافکنند که اندام میت براى مردم مشخص است. اسماء عرضه داشت: اى دخت رسول خدا(صلىاللهعلیهوآله) من براى شما تابوتى مىسازم که نظیر آن را در سرزمین حبشه دیدهام.
در خبر آمده است كه امام علیبن ابیطالب علیهالسلام، روزی همراه با همسرش حضرت فاطمه علیهاالسلام در صحرا خرما میخوردند كه بین آنان كلامی ردّ و بدل شد.
امام علی علیهالسلام فرمود: «ای فاطمه، پیامبر مرا بیشتر از تو دوست میدارد».
حضرت زهرا عليهاالسلام فرمود: «شگفتا از تو! تو را از من بيشتر دوست میدارد، در حالیكه من میوۀ دل او هستم... و غیر از من فرزندی ندارد؟!»
بهترین دخترهای عالم، حضرت زهرا (علیهاالسلام) بود. بهترین پسرهای عالم و بهترین دامادها هم، حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بود. ببینید اینها چگونه ازدواج کردند؟
آنگاه که فاطمۀ زهرا(علیهاالسلام) به خانۀ على(علیهالسلام) رفت، در منزل آن حضرت جز ماسههایى که به زمین گسترده شده بود و چند بالش و کوزهاى گِلى و لیوانی سفالین، چیز دیگرى وجود نداشت.