گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری
گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری
آه از دمی که در حرم عترت خلیل
برخاست از درای شتر بانگِ الرّحیل
میگریم از غمی که فزونتر ز عالَم است
گر نعره برکشم ز گلوی فلک، کم است
این دشت پر از زمزمۀ سورۀ نور است
این ماه مدینهست که در حال عبور است
پیغمبرانه بود ظهوری که داشتی
خورشید بود جلوۀ طوری که داشتی
به خون دیده، تر کن آستین را
به یاد آور حدیث راستین را
اینجا فروغ عشق و صفا موج میزند
نور خدا به صحن و سرا، موج میزند
آنان که مشق اشک مرتب نوشتهاند
با خط عشق این همه مطلب نوشتهاند
دور و بر خود میكشی مأنوسها را
اِذن پریدن میدهی طاووسها را
ماه عشق است ماه عشّاق است
ماه دلهای مست و مشتاق است