اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
شد چهل روز و باز دلتنگیم
داغمان تازه مانده است هنوز
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
دور تا دور حوض خانهٔ ما
پوکههای گلوله گل دادهست