اگر مجال گریزت به خانه هم باشد
برای اینکه نمیرد حیات، میمانی
نوحهسُرای حریم قدس تو هستی
مویهکناناند انبیا و ملائک
در خودم مانده بودم و ناگاه
تا به خود آمدم مُحرّم شد
هم تو هستی مقابل چشمم
هم غمت کرده دل به دل منزل
باز هم اربعین رسیده بیا
باز هم از تو بیخبر ماندم
جاده در پیش بود و بیوقفه
سوی تقدیر خویش میرفتیم
هوا پر شد از عطر نام حسین
به قربان عطر پراکندهاش
کاروان رفت و اهلِ آبادی
اشک بودند و راه افتادند
ما را نترسانید از طوفان
ما گردباد آسمان گردیم
دور تا دور حوض خانهٔ ما
پوکههای گلوله گل دادهست