اسلام جز به مهر تو جانی به تن نداشت
عصمت به غیر نام خدیجه سخن نداشت
دستهگلها دستهدسته میروند از یادها
گریه كن، ای آسمان! در مرگ توفانزادها
آشفته كن ای غم، دل طوفانی ما را
انكار كن ای كفر، مسلمانی ما را
سالی گذشت و باغ دلم برگ و بر نداشت
من ماندم و شبی که هوای سحر نداشت
ای بانویی که زنده شد عصمت به نام تو
پیک خداست حامل عرض سلام تو
خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن
شریک روزهای سخت و شبهای خطر بودن
بالاتر از بالایی و بالانشینی
هر چند با ما خاکیان روی زمینی
آه میکشم تو را با تمام انتظار
پر شکوفه کن مرا، ای کرامت بهار