ای دل سوختگان شمع عزای حرمت
اشک ما وقف تو و کربوبلای حرمت
مدینه ماه تو آمادۀ سفر شده است
نشان کوچ، در آیینه جلوهگر شده است
خبر رسید که در بند، جاودان شدهای
ز هر کرانه گذشتی و بیکران شدهای
مسافری که همیشه سر سفر دارد
برای همسفران حکم یک پدر دارد
دل بیشکیب از غم فصل جدایی است
جان، بیقرار لحظهٔ وصل خدایی است
ای دوست در بهشت، تو را راه دادهاند
پروانهٔ زیارت دلخواه دادهاند